زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
چهـل سال است مأنـوسم به گریه طـبـیـب درد افـسـوسـم بـه گـریـه هـمـان پـیـراهـنی را که ربـودنـد چهل سال است میبوسم به گریه
چـهـل سـال از جـگـر آهـم درآمد که جـوشـن از تـن شـاهـم درآمـد فـرامـوشم نخـواهد شد همان شب کـه روی نـیـزههـا مـاهــم درآمـد
قــرار قــلـب زارم گــریــه بــوده هـمـه دار و نــدارم گــریـه بــوده نپرسید از چه پلکم زخم برداشت چهـل سال است کـارم گریه بوده
هـمـیـن کـه در دلـم آشـوب افـتـاد بـه پـای گـریـهام یـعـقــوب افـتـاد چنان ضربه به لبهای پدر خورد که رنگِ خونِ لب، بر چوب افتاد * گـلـوی دلبـر دلـخـواه، زخم است مـیـان سـیـنـه حتی آه، زخـم است دلــیــل گــریــۀ چـل ســالــۀ مــن هزارو نهصد و پنجـاه زخم است |